چشمه سار آنیاز
درود ای آبی دریای هستی درود ای آنکه بی من مست مستی درود ای زلال چشمه ساران درود ای شیرمردبختیاران

هرودت  تاريخ نگار قرن چهارم قبل از ميلاد، بهترين کس است که افسانه تولد کوروش را از بـقـيـه افسانه هاي ديگر توصيف کرده است.  از نظر او آستياگ، پدربزرگ مادري او بود؛ که شبي در خواب مي بـيـند که دخترش ماندانا، بمقـدار خيلي زيادي آب توليد مي کند که تمام شهر و امپراطوري آن را فرا مي گيرد.   موقعـي که مرد مقدس ( مغ روحاني زرتشتي ) از خواب او مطلع مي شود، به او از پـيامد آن اخطار مي کند بـنابراين، آستياگ، پدر ماندانا، دخترش را به يک پارسي به نام کمبودجيه که يک اصيل زاده پارسي بود داد و گفت که او از يک ماد خيلي کمتر است و نمي تواند خطري داشته باشد.  کمتر از يک سال از ازدواج ماندانا با کمبودجيـه نگذشته بود که آستياگ، دوباره خوابي مي بـيـند، که يک درخت مو از شکم دخترش ماندانا مي رويد که تمام آسيا را فرا گرفته است.  مغان(روحانیان زرتشتی) سريعـاً يک فال بد را پـيش بـيـني ميکنـند و به او مي گويـند که از ماندانا پسري زاده خواهد شد که تخت تو را بزور خواهد گرفت.  پادشاه  دنـبال دخترش فرستاده و او را تا موقعـي که پسرش را بدنـيا نياورده است تحت نظر شديد امنـيتي مي گيرد.  بعـد از بدنيا آمدن بچه، چند نفر از اطرافيان شاه به يک نجيـب زاده ماد به نام " هارپاگوس " گفـتـند که شاه گفته بايد اين بچه تازه بدنيا  آمده را برده و از بـيـن ببري و نگران چـيزي نباش. اما هارپاگوس تصميم گرفت که خودش بچه را از بـين نبرد بجاي آن، او يک چوپان سلطـنـتي را صدا کرده و به او گفت که فرمان پادشاه است و بايد اين بچه را از بـيـن ببرد و نگذارد که زنده بماند و اگر اين کار را نکند به کيفر و مجازات خواهد رسيد.  اما همسر چوپان که باردار بود در نبود او يک پسر زائيد که مرده بود و وقـتي که چوپان به خانه آمد و زنش بچه را ديد او را راضي کرد که بچه را خودشان نگه داشته و بزرگ کنند. بجاي آن جنازه مرده بچه خودشان را به هارپاگوس نشان دهند و بگويـند که او همان بچه است کوروش بزودي يک پسر جوان برجسته و کارآمد شد و هميشه دوستانش را از قدرت رهبري که داشت تحت  الشعـاع قرار مي داد.  يک روز موقع بازي با ديگر بچه ها، او را به عـنوان پادشاه انـتخاب کردند.  او بـيدرنگ و سريع اين نـقش را قـبول کرد، و پسر يک از بزرگان ماد را که نميخواست از او دستور بگيرد مجازات کرد.  پدر بچه مجازات شده به آستـياگ شکايت کرد و همه چـيـز را برعکس و وارانه جلوه داد که بتواند کوروش را تـنـبـيه بکند.  موقعـي که آستـياگ از او پرسيد که چرا اين گونه وحشـيانه رفتار کرده است، کوروش به دفاع از خود پرداخته و گفت که او نـقـش يک پادشاه را بازي مي کرد و بايد کسي را که دستور او را عـمل نکرده است، تـنـبـيه کند.  آستياگ سريعـا متوجه شد که اين سخنان يک بچه چوپان نـيـست و متوجه شد که او نوه خود و فرزند ماندانا دخترش است.  بعـدا آن داستان بوسيله چوپان، اگر چه به بـيـميلي و اکراه اما تاًيـيـد شد.  به همين خاطر آسـتـياگ، هارپاگوس را بخاطر آنکه فرمانـش را انجام نداده بود تـنـبـيه کرد و بدن پسرش را غـذاي سلطـنـتي درست کرد. بنا بر نظر مجوسيان پادشاه به کوروش اجازه داد که به پارس پـيـش والدين واقـعي خود برگردد .  هرودت در وصف او مي گويد: «کورش پادشاهي بود ساده، جفاکش، بسيار بلند همت، دلير و در فن جنگ ماهر که کشور کوچک پارس را قلمروي بزرگي داد. مهربان بود و با مردم رفتاري مشفقانه و پدرانه مي نمود. بخشنده، خوش مزاج و مودب بود و از حال مردم آگاه بود.» وي مي افزايد که تاکنون هيچ پارسي، خود را شايسته‌ي قياس با کورش نيافته است. گزنفون نيز او را چنين مي شناساند: کورش، زيبا، خوش اندام، جوينده‌ي دانش، بلند همت، با محبت و مهربان بود. شدايد و رنجها را متحمل مي شد و حاضر بود با مشکلات مقابله کند… کورش دوست عالم انسانيت و طالب حکمت، با اراده  و راست و درست بود.

عضوشوید .نظردهید. عزیزشوید ..آنیـــــــاز)برای همــیشــه یــــــاد ونامــــش زنــــده خواهــــد ماند )


نوشته شدهسه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:از ,کودکی ,تا, خرد,جوانی,, توسط mansoor

      مسجد سلیمان را شاید بتوان اولین شهر پارسی در خوزستان و جنوب غرب ایران نامید. این منطقه در 125 كیلومتری شمال شهر اهواز قرار دارد و نام آن برگرفته از تختگاه تاریخی سر مسجد و آتشكده است.
در این منطقه؛ آثار كهن مربوط به زندگی غار نشینی و دوران ماقبل تاریخ كشف شده است و طبق تحقیقات انجام شده؛ آثار به جا مانده از این ناحیه حداقل به هزاره پانزدهم پیش از میلاد برمی‌گردد. گفته می‌شود كه در همین مكان هوشنگ پیشدادی در اثر برخورد دو سنگ چخماق شعله آتش را برای اولین بار كشف كرده است.
در دوره عیلامیان؛ این منطقه "آساک" نامیده می شده و احتمالا جزیی از ایالات سیماش بوده است. بعدها به واسطه ضعف عیلامیان مسكن پارسیان شده و در دوره هخامنشیان با نام پارسومانش یا پارسوماش شناخته شده است. مسجد سلیمان در زمان كیانیان، عیلامی‌ها، مادها، پارس ها، سلوكیان، اشكانیان‌ و ساسانیان اهمیت فراوانی داشته است و آثار برجا مانده از آن دوران ها شاهد این ادعاست. مسجد سلیمان همچنین زادگاه چیش پیش پارسی؛ پدربزرگ کوروش بزرگ بوده است. در قرون وسطی این شهر به نام "تُلْغُر" نامیده می‌شده، سپس به "جهانگیری" و "میدان نفتون" معروف گردید. بعد از اینكه آثار آتشكده سرمسجد برای همگان مشخص شد، بنا به تصویب مجلس شورای ملی در سال 1305 خورشیدی به "مسجد سلیمان" تغییر نام یافت

عضوشوید .نظردهید. عزیزشوید ..آنیـــــــاز)برای همــیشــه یــــــاد ونامــــش زنــــده خواهــــد ماند )


نوشته شدهسه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:پارسوماش,تا,مسجدسلیمان,, توسط mansoor
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.